داستان کوتاه دختر زیبا و کوروش کبیر

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    پرنیان متنوع و جوان پسند
    به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از مطالب وبلاگ به خوبی استفاده کنید و از اونها رضایت داشته باشید. سربلند و پر افتخار باشید.

امکانات جانبی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

نظرسنجي

    به کدوم نامزد اتخاباتی رای میدید؟

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 42
    کل نظرات کل نظرات : 58
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 7

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 27
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 42
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 3
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 4
    آي پي امروز آي پي امروز : 9
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 14
    بازدید هفته بازدید هفته : 91
    بازدید ماه بازدید ماه : 409
    بازدید سال بازدید سال : 2783
    بازدید کلی بازدید کلی : 17603

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.14.80.45
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جالب انگیز به سبک پرنیان و آدرس parnianblog.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    علی - با سلام به وبمستروبلاگ
    پرنیان متنوع و جوان پسند
    تبریک میگم به خاطر وب خوب و پرمحتواتون .

    من یک وبسایت تفریحی دارم که پر از شادی و نشاط هست خوشحال میشم به ما هم سر بزنید و عضو بشید.

    https://www.mikh-kob.ir/

    با تشکر فراوان - 1393/1/15
    دومین جشنواره مجازی کتابخوانی - دوست بزرگوار و عزیز
    دومین جشنواره بزرگ مجازی کتابخوانی در دو رده سنی آزاد و نوجوانان در حال برگزاری است. ضمن دعوت برای شرکت در این جشنواره،از شما خواهانیم تا در اجرای این برنامه با پذیرفتن عنوان"همکار افتخاری" ما را یاری فرمائید.
    - 1392/4/23
    Milad Ghandehari - خـــــر خـــــونـــــ!

    بـــــا ایـــــنـــــ پـــــســـــتـــــایـــــ مـــــزخـــــرفـــــتـــــ. خـــــخـــــخـــــ...


    پاسخ: خودتی!!!:) فردا امتحان داریم درستو بخون. خرخون بودن که عیب نیست. - 1392/2/27
    رهگذر - سلام، یسری از مطالبتون فقط قشنگن! ولی واقعیت ندارن مثلا هشتمی و یازدهمی!!!!
    پاسخ:بله خب هدف هم قشنگ بودن مطلب بوده. به هر حال ممنون از اظهار نظرتون. - 1391/12/1
    Milad Ghandehari - لطفا به بلاگ من هم سری بزنید، مرسی از همه ;-)
    http://manotomusicfa.rozblog.com - 1391/9/29
    kimia - به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی





    اگریلدای دیگرمن نباشم، تو باشی وتو باشی وتو باشی





    پیشاپیش یلدات مبارک
    پاسخ:یلدای شما هم مبارک - 1391/9/27
    Milad Ghandehari - مرســـــی از لطفـــــت مهـــــران جـــــان، خیلـــــی مـــــی خوامـــــد. پاسخ:نوکرتم :) - 1391/9/8
    kimia - كم باشو ازكم بودنت نترس..........



    اوني كه اگه كم باشي.........



    ولت ميكنه..........



    همونه كه اگه زياد باشي...............



    حيف و ميلت ميكنه..............



    التماس دعا من رو هم از دعاتون تو اين شبا محروم نكنيد


    پاسخ: محتاجیم به دعا - 1391/9/5
    Milad Ghandehari - وبلاگ خوبی نبود، من که خوشم نیومد...
    پاسخ: خوب به درک که خوب نبود.اصلا کی به تو گفته بیای نظر بدی؟برو برو خونتون موش بخورتت.(بازدیدکنندگان محترم ایشون که نظر دادن دوست بنده هستن و بنده باشون حساب شوخی دارم یه وقت فکر نکنین من بیشعورم) - 1391/8/30
    kimia - بزرگترين تمناي ما از خدا ميتواند كوچك ترين مهجزه اش با شد!!!!!!!!!!!!





    خدارا به بزرگيش قسم مي دهم زندگيتان را معجزه باران كند...............

    .

    .

    .

    .

    .

    عيدتون مبارك.............راستي پستتون هم جالب بود............


    پاسخ:ممنون عید شما هم مبارک - 1391/8/13

داستان کوتاه دختر زیبا و کوروش کبیر

 روزي دختري زيبا نزد كوروش رفت و به او گفت:

من عاشق تو شدم با من ازدواج كن كوروش به دخترك

گفت:...

من شايسته ي تو نيستم من برادري دارم

كه زيبا و جوان است او شايسته ي

شماست الان پشت سر شماست

دختر برگشت و

پشت خود را نگاه كرد اما كسي نبود....

كوروش به او گفت:اگر عاشقم بودي

برنميييييي گشتي........!

منبع: god-better.loxblog.com


تاریخ ارسال پست: جمعه 5 اسفند 1390 ساعت: 1:18
می پسندم نمی پسندم

داستان شیطان چه مى كند؟

 گویند در زمان دانیال نبى یك روز مردى پیش او آمد و گفت : اى دانیال امان از دست شیطان ، دانیال پرسید: مگر شیطان چه كرده ؟ مرد گفت : هیچى ، از یك طرف شما انبیاء و اولیاء به ما درس دین و اخلاق مى دهید و از طرف دیگر شیطان نمى گذارد رفتار ما درست باشد، كار خوب بكنیم و از بدیها دورى نماییم . دانیال پرسید: چطور نمى گذارد؟ آیا لشكر مى كشد و با شما جنگ مى كند و شما را مجبور مى كند كه كار بد كنید. مرد گفت : نه ، این طور كه نه ، ولى دایم ما را وسوسه مى كند، كارهاى بد را در نظر ما جلوه مى دهد. شب و روز، ما را فریب مى دهد و نمى گذارد دیندار و درست كردار باشیم . 

 

 

تاریخ ارسال پست: پنج شنبه 24 شهريور 1390 ساعت: 12:48
می پسندم نمی پسندم

شیطان در راه مسجد

 مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!


تاریخ ارسال پست: پنج شنبه 24 شهريور 1390 ساعت: 12:46
می پسندم نمی پسندم

عشق و ثروت و موفقیت

 عشق و ثروت و موفقیت
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.


تاریخ ارسال پست: پنج شنبه 24 شهريور 1390 ساعت: 12:45
می پسندم نمی پسندم

داستان وصیت لقمان

 لقمان حكیم در توصیه به فرزندش اظهار نمود:
فرزندم ! دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش ؛ زیرا هر قدر انسان در راه تحصیل آن بكوشد به هدف نمى رسد و هرگز نمى تواند رضایت همه را به دست آورد فرزند به لقمان گفت :
- معناى كلام شما چیست ؟ دوست دارم براى آن مثال یا عمل و یا گفتارى را به من نشان دهى .
لقمان از خواست با هم بیرون بروند بدین منظور از منزل همراه درازگوشى خارج شدند. پدر سوار شد و پسر پیاده دنبالش به راه افتاد در مسیر با عده اى برخورد نمودند. بین خود گفتند: این مرد كم عاطفه را ببین كه خود سوار شده و بچه خویش را پیاده از پى خود مى برد. چه روش زشتى است ! لقمان به فرزند گفت ...


تاریخ ارسال پست: پنج شنبه 24 شهريور 1390 ساعت: 12:42
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد